کد مطلب:106414 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:254

خطبه 029-در نکوهش اهل کوفه











[صفحه 105]

از خطبه های آن حضرت (ع) است اهواء: اندیشه ها وهی: ناتوانی، ضعف كیت و كیت: كنایه از گفتارها، و به معنی چنین و چنان است. حاد عن الامر: از آن كار رو برگرداند، سر باز زد. جوهری در شرح معنای حیدی و حیاد می گوید این سخن مانند گفته دیگر عرب است: فیحی فیاح. چنان كه فیاح مثل قطام اسم برای غارت كردن و چپاول است، حیاد نیز اسم است برای دوری گزیدن و كناره گیری از چیزی، بنابراین معنای حیاد چنین می شود: ای جنگ از من دور شو احتمال دیگر این كه حیاد اسم فعل باشد مثل نزال گویا فرمان دوری از جنگ دو مرتبه با دو لفظ حیدی، حیاد صادر شده است. اعالیل: جمع اعلال، و آن جمع عله به معنای تعلل ورزیدن، به كاری اقدام نكردن به دلیل بیماری یا مانع دیگر است. اضالیل: جمع اضلال و آن جمع عله است ضله اسمی است برگرفته از ضلال به معنای باطل و گمراهی. مطول: زیاد امروز و فردا كردن وعده های زیاد برای پرداخت دین، دادن و وفا نكردن به وعده. جد: اجتهاد و كوشش، تلاش. اخیب: ناامیدی افوق: تیری كه قسمت بالای آن شكسته باشد. ناضل: تیری كه به هدف نرسد. ای مردمی كه بدنهایتان مجتمع و اندیشه هایتان پراكنده است! سخن شما در اغراق گویی و لاف

و گزاف سنگهای سخت را نرم می كند اما عملتان دشمنان ر ابه طمع حمله می اندازد! به هنگام گرد آمدن در مجالس درباره جنگ چنین و چنان می گویید. اما وقتی كه جنگ واقعی آغاز می شود، از پیكار فرا می كنید و ای جنگ از ما دور شو را بر زبان می رانید. بزرگواری و پیروزی نیافت آن كه شما را به جنگ فرا خواند، آسایش ندید قلب آن كه به شما دل خوش كرد. دلایل شما برای پیكار نكردن با دشمن، گمراهی است، مانند بدهكاری كه برای ادای دین خود امروز و فردا می كند. شما نیز به دلایل بیهوده و واهی، امروز و فردا می كنید و از رفتن به جنگ سر باز می زنید. شخص خوار و ذلیل نمی تواند از ستمی كه بر او رفته است، جلوگیری كند، حق جز با كوششی به دست نمی آید. شما بعد از آن كه سرزمین خود را از دست دادید از كدام سرزمینی دفاع می كنید؟ و پس از من در ركاب كدام امام می جنگید؟. بخدا سوگند، فریب خورده كسی است كه فریب شما را بخورد! آن كه بخواهد به وسیله شما رستگار شود، امید بیجا داشته است، چنان است كه در بازی قمار، با تیر بدون سهم و نصیب پیروز شود! كسی كه در مقابل دشمن به شما دلگرم شود، چنان است، كه بخواهد با تیر شكسته و بی پیكان دشمن را مغلوب كند. بخدا سوگند، پس از

این هرگز گفته شما را باور نخواهم كرد! و به یاری شما طمع نخواهم داشت! و دشمن را با اظهار پشتیبانی شما نخواهم ترسانید! شما را چه می شود؟ دوای درد شما چیست؟ علاج بیماریتان كدام است؟ دشمنان هم مثل شما بشرند! از چه می ترسید؟ آیا بدون آگاهی سخن می گویید؟ و بدون پرهیز از گناه غفلت می ورزید و آیا به غیر حق به چیزی طمع بسته اید؟ سبب ایراد این خطبه چنان كه نقل شده، كشتار و غارت ضحاك بن قیس بوده كه پس از داستان حكمین و تصمیم آن حضرت برای رفتن به طرف شام اتفاق افتاده است. و اما توضیح مطلب: هنگامی كه معاویه، دریافت كه یاران حضرت سر به نافرمانی برداشته، و عده ای از خوارج به دست او كشته شده اند از فرصت استفاده كرد و ضحاك بن قیس را به همراه چهارهزار سوار، به سوی عراق فرستاد و به او فرمان داد كه از كشتن مسلمانان و غارت اموال آنان پروا نكند! او نیز دست به كشتار و غارت زد و بدین سان پیش آمد تا در ثعلبیه به عده ای از زائران خانه خدا برخورد. اموال آنها را غارت كرد و عمرو بن عمیس برادر زاده عبدالله مسعود صحابی حضرت رسول (ص) را با چند نفر از یارانش به شهادت رسانید. وقتی این خبر تاسف بار به حضرت امیر (ع) رسید، یاران خود را جمع كرد و

برای حفظ امنیت سرزمینهای متصرفی خود كه به وسیله ضحاك بن قیس اشغال شده آنان را در مورد رویارویی با دشمن به مشاوره طلبید و از آنان یاری خواست ولی بر خلاف انتظار، با عذر و بهانه ها و زبونی و سستی آنها روبرو شد. حضرت در توبیخ و مذمت آنان این خطابه را ایراد فرمود، كه پس از توضیح معنای واژه های مشگل خطبه، به شرح آن خواهیم رسید: مقصود حضرت از بیان این خطبه آن بود كه كوفیان را به اموری كه در دیانت زشت و نابجا است آگاه نماید و به آنها رعایت نیك سیرتی را در احوال و گفتار و رفتارشان بیاموزد. اما در این كه چگونه آنها در احوالشان رعایت جنبه های دیانت را نمی كردند: بدین سان كه در گردهمایی جسمانی اجتماعشان شایان توجه، اما رای و اندیشه هایشان پراكنده بود. و همین پراكندگی اندیشه موجب خواری و ذلت آنها می گردید، آنها را از دفاع از دین باز می داشت و این امر مصالح اجتماعی آنها را بر هم می زد. اما به لحاظ گفتار سخنان اغراق آمیز و گزاف آنها چنان بود، كه شنیدن آنها دلهایی را كه در سختی و نیرومندی همچون سنگهای محكم و بی نفوذ و غیر قابل تاثیر بود از هم می شكافت. و كسی كه این سخنان را از آنان می شنید، می پنداشت كه تنها حرف نیست، بلكه

از پشتوانه قوی، ثبات و مقاومت نیز برخوردار است، زیرا در اجتماعات كه با هم می نشستند می گفتند: دشمنان ما، توان دستیابی بر ما را ندارند، نسبت به آنها چنین و چنان خواهیم كرد. و جز اینها. حضرت دو لفظ صم و الصلاب را كه از اوصاف سنگهای سخت است، برای دلهایی كه از شنیدن سخنان آنها ضعیف می شد، استعاره آورده است. یعنی دلهایی كه همانند سنگ خاراست از گفتار غلوآمیز شما مردم كوفه سست و كم توان می شود، اما در عمل هیچ اثری دیده نمی شود. قرآن كریم نیز چنین تشبیهی را آورده و فرموده است: فهی كالحجاره او اشد قسوه. اما كوفیان در ادامه كارهای ناپسندشان چنین بودند كه پس از آن همه گفتار مبالغه آمیز كه دلهای سخت و محكم را نرم می كرد و به ضعف می كشید، به هنگام فراخوانی برای جنگ، سستی می ورزیدند و از پاسخ مثبت دادن به دعوت كننده الهی سر باز می زدند، جنگ را دوست نداشتند، و از روبرو شدن با دشمن خوششان نمی آمد. امام (ع) برای بیان این حالت، جمله: قلتم حیدی حیاد را كه عرب به هنگام فرار به كار می برد كنایه آورده است. پس از بیان حالت فوق چیزی را ذكر فرموده، كه معمولا عرف مردم از كسی كه با دلتنگی طلب یاری می كند یاد می كنند هر چند این دلتنگی

ناشی از عدم پذیرش ندای او از سوی یارانش حاصل شده باشد: ما عزت دعوه من دعاكم بزرگواری و پیروزی نیافت آن كه شما را برای كارزار فرا خواند. نیتجه این كلام این است كه دعوت كننده شما به جنگ، به دلیل سستی و سهل انگاری شما خوار و ذلیل می شود. و لا استراح قلب من قاساكم و راحت نیافت قلب آن كه به شما و یاری شما دل خوش كرد، یعنی دچار گرفتاری و رنج گردید آن كه براحتی و آسایش از ناحیه شما دل بست. اعالیل باضالیل: هرگاه شما را به قتال با دشمن فرا می خوانم، به دلایل باطل و دروغین تعلل می ورزید و از آماده شدن برای جنگ سر باز می زنید،. و این به دلیل گمراهی شما از راه خداست. و پیاپی از من می خواهید كه جنگ را به تاخیر اندازم و دفاع را به بعد ماكول كنم. طولانی كردن مدت، امروز و فردا كردن به منظور از وظیفه شانه خالی كردن است، چنان كه بدهكار به قصد نپرداختن دین خود، به طلبكار برای روزهای بعد وعده می دهد. ممكن است كلام حضرت از باب تشبیه كردن اینان در كیفیت دفاعشان، به مقروضی باشد كه در نپرداختن دین به بهانه های بیمورد متوسل می شود و عذرهای ناموجهی می آورد. احتمال دیگر این كه سخن امام (ع) از باب استعاره باشد، یعنی دفاع نادرست مدیون ا

ز نپرداختن قرض خود، با امروز و فردا كردن را استعاره آورده باشد، برای نوع دفاع یاران خود، كه در حقیقت قصد جنگ ندارند و امروز و فردا كردن آنان بهانه است. جهت تشبیه در دو طرف به تاخیر انداختن امروز فردا كردن است، یعنی چنان كه مقروضی كه امروز و فردا می كند خواست واقعیش عدم پرداخت بدهی خویش است و دوست دارد كه هیچ گاه طلبكار را نبیند، حضرت چنین دریافته بود كه اصحابش دوست می دارند كه هرگز پیشنهاد جنگ بدانها داده نشود، و از آنها تقاضای شركت در كارزار و مبارزه با دشمنان نشود. بنابراین دفاع و به تاخیر اندازی دین مردم از ناحیه بدهكار مماطل، یعنی امروز و فردا كن، استعاره آورده شده است برای امروز فردا كردن مردم كوفه، و عدم آمادگی آنان برای جنگ. پس از آن حضرت یارانش را به زشتی خواری با بیان برخی از لوازم آن توجه داده است، تا آنان را به فضیلت شجاعت بیاراید. از جمله زشتیهای خواری این است كه: - انسان قادر به زدودن بدی از خود نیست. - با سست عنصری، و ذلت و خواری انسان به حق خود نمی رسد. رسیدن به حق مشروع، جز با كوشش و تلاش، امكان پذیر نیست. آنگاه حضرت با طرح یك سوال انكاری و توبیخی از اطرافیانش می پرسد كه به نظر آنها از كدام سر

زمین و منطقه جغرافیایی- جز بلاد اسلام- كه در عزت و شرافت پیش خداوند قابل مقایسه با سرزمینهای دیگر نیست- باید دفاع كرد؟ جواب این سوال روشن است، جایگاهی كه دفاع از آن وجود داشت همانا موطن اینان و منطقه حكومتشان بود. عبارت زیبای امام (ع) كه: مع ای امام بعدی تقاتلون؟ پس از من با كدام امام در راه خدا جهاد می كنید؟ آگاهی بخشیدن به مردم درباره این موضوع است، كه آن حضرت نسبت به دیگران برتری داشته و در خلوص عملی در راه خدا كسی به پایه وی نمی رسیده است و همین دلیل اثبات فرمانبرداری و اطاعت از فرامین آن حضرت می باشد، زیرا امام (ع) رغبت برخی از اطرافیان خود را نسبت به ثروتی كه پیش معاویه وجود داشت، دریافته بود. به دنبال این بیان، حضرت به بدگویی كسی كه به گفته كوفیان مغرور گردد، می پردازد و وی را به غرور و بی خبری نسبت می دهد. و از بد حالی شخصی كه چنان مردمی حزب و جمعیتش باشند و به پیكار آنها دل خوش كرده باشد، با دو عبارت زیبای زیر خبر می دهد: اول: المغرور و الله من غررتموه به خدا سوگند فریب خورده آن است كه شما او را بفریبید مقصود حضرت از این عبارت بد گویی و سرزنش آنان بر خلف وعده ها و امروز و فردا كردنها به منظور فرار ا

ز جنگ بود. بنابراین پس از آن همه پیمان شكنی در مورد پیكار با دشمنان اگر كسی به گفته آنان اعتماد كند، به حقیقت فریب خورده است. اگر در عبارت حضرت، كلمه المغرور مبتدا و كلمه (من) خبر باشد، در اثبات غرور و فریب خوردگی گویاتر از عكس آن است كه المغرور خبر و من مبتدا باشد زیرا صورت اول انحصار در معنی را می رساند و معنای عبارت چنین می شود: فریب خوردگی مخصوص كسی است كه فریب كوفیان را بخورد. این معنی از این كه من را مبتدا قرار دهیم فهمیده نمی شود. دوم: و من فازبكم فقد فاز بالسهم الاخیب كسی كه سعادت را از ناحیه شما بخواهد چنان است كه با تیر بدون پیكان پیروز گردد! و هر كس با تیر تركش شما بجنگد با تیر بدون چوبه، تیراندازی كرده است امام (ع) در این عبارت، خود و دشمنان را به قماربازانی تشبیه كرده است كه در میان عرب وجود داشته اند. و یاران خود را در بی كفایتی و عدم رعایت حق خویش، به بیرون آمدن، تیر قمار مایوس كننده بی سهم، و یا به تیرهای قماری كه غرامت آور و تاوان زا هستند تشبیه كرده است. توضیح این كه تیر قماری كه بر آن اسم شركت كننده نوشته شده بیرون نیاید، تا سهام شتری كه مورد قمار است، با بیرون آمدن، تیرهای برنده تمام شود.

آنگاه غرامت و زیان برای صاحب تیر باقی مانده ثابت می شود به ملاحظه همین تشبیه است كه حضرت لفظ تیر را با صفت مایوس كننده، برای اطرافیان خود، استعاره آورده است، و باز كلمه فوز را در این جمله به طور مجاز در عدم آمادگی آنان به كار برده است. بر یاری رسانی، از باب نامیدن ضد را به نام ضد به كار برده است. مانند: نامگذاری كیفر به پاداش و باز آن بزرگوار مشابهت و همگونی روان جنگجو را با تیرهای از پیش برنده جنگ، ملاحظه فرموده است. كه هم مردان رزم آور و هم تیرهای بران در آمادگی و كارسازی و دفع دشمن موثر هستند. (و افراد بی تحرك همچون تیرهای بی پیكان بدون حاصل و سود می باشند). گویا امام (ع) اطرافیان خود را در فرا خوانی به جنگ و نرفتن آنها، از جهت مشابهت شدید به اوصاف تیرهایی كه پیكان نداشته و موضع وتر آنها شكسته باشد، مخصوص گردانیده است. و آن شباهت عدم تحرك و جدا نشدنشان از محل زندگیشان به فرمان اوست. چنان كه تیری كه وتر آن شكسته وپیكان نداشته باشد، از جایگاه خود بیش از اندكی دور نمی شود. این فرموده امام به لحاظ لطافت تشبیه و استعاره در نهایت اوج گفتار و كلام بلند انسانی است. معنای زیبای گفتار حضرت این است: نتیجه وجودی شما

در جنگ برای كسی كه به شما دل بسته باشد، زیان و ناامیدی است. و آن كه به یاری شما به جنگ دشمن رود سودی نصیبش نخواهد شد. پس از این درد دل، نتیجه بد گمانی و بی اعتمادی به سخن آنها- به دلیل مخالفت كردار با گفتارشان، و وعده های خلاف درباره قیام به همراه آن حضرت- را یادآور می شود، و آن این كه هرگز آنان را تصدیق نمی كند زیرا آن كه كاری را فراوان انجام دهد، به آن شناخته می شود و از مثلهای عرب است كه: ان الكذوب لایصدق: كسی كه زیاد دروغ می گوید، تصدیق نمی شود و این كه آن حضرت به یاری آنها طمع نبسته است، و این كه دشمن را با وعده های آنها نخواهد ترساند، زیرا ترساندن دشمن با این گونه یاران با توجه به این همه مخالفت و آگاهی خصم بر این ضعف و سستی، سبب جرات و تسلط دشمن و اطمینان آن بر عدم مقاومت و پایداری می شود. امام (ع) كلام خود را به طریق پرسش انكاری و توبیخ آمیز كه گویای چگونگی خواری و ذلت حال آنها، در نپذیرفتن دعوت آن حضرت است با این بیان: مابالكم شما را چه می شود ادامه می دهد و از درمان بیماریی كه بدان گرفتار آمده اند، و چگونگی معالجه آنها می پرسد كه: مادوائكم و ما طبكم، داروی شما چیست؟ و چگونه بهبود خواهید یافت؟ تا شما

را درمان كنم. برخی از شارحان بر این عقیده اند كه منظور حضرت از عبارت ما طبكم عادت و رسوم آنها بوده است، ولی با توجه به سبك سخن حضرت معنای اول نسبت به موضوع مناسبتر و شایسته تر است. سپس آن بزرگوار كوفیان را، به تصور آنها از نیرومندی و قدرت دشمن متوجه می كند و می فرماید: آنها در شجاعت و شدت عمل مردانی چون شما هستند. آنان مردانی استثنایی نیستند و بر شما فزونی و مزیتی ندارند. بنابراین ترس شما از آنها بیهوده است. دوباره امام (ع) سوال توبیخی خود را تكرار می فرماید، آنان را از امور ناشایست، و نفرت زا كه در عرف و شریعت نیز زشت بشمار می آید، در چند مورد برحذر می دارد. 1- گفتار بدون كردار آنها، كه اشاره به اعلام آمادگی برای نبرد، و به انجام نرساندن آن دارد، با این عبارت كه اقولا بغیر عمل: آیا روش شما گفتار بدون عمل است! این عبارت یادآوریی است كه گفتار بدون كردار، سبب خشم و غضب در نزد خداوند می شود. چنان كه در قرآن كریم به این موضوع اشاره شده است: یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لاتفعلون، كبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لاتفعلون. به روایت دیگر معنای این گفته امیرمومنان (ع): اقولا بغیر عمل این است با زبانتان چیزی را می

گویید كه در دلهاتان نیست و بدان اعتقاد ندارید، با این كه باور قطعی نیست می گویید: ما آن را بزودی انجام می دهیم. احتمال دیگر این كه معنای فرموده امام (ع) این باشد، كه شما می گویید: ما در برابر خدا اخلاص داریم و مسلمانیم، با این كه لوازم اسلام و ایمان را نمی دانید. 2- نكته دوم در فرمایش حضرت بیخبری و غفلت آنان بود كه از پارسایی سرچشمه نمی گرفت و بی توجهی نسبت به مصالح و منافعی كه باید مورد توجه انسان قرار گیرد و این بی خبری و غفلت نهایت درجه نقص و تفریط ضد فطانت و هوشمندی است. این نوع بی توجهی بر خلاف غفلت و بی خبری ناشی از ورع و پارسایی می باشد زیرا بی توجهی به دنیا از روی پارسایی- اگر پارسایی را انجام كارهای نیك و آمادگی دهنده برای آخرت بدانیم- به معاد انسانی سود می دهد. بنابراین بی توجهی با پارسایی از كارهای دنیوی و اموری كه مربوط به جزئیات دنیا باشد، مضر نیست كه بماند چه بسا كه سبب نجات از عذاب آخرت هم باشد. 3- طمع و دلبستگی آنها در غیر مسیر حق، بدین معنی كه حضرت از بیت المال بیش از استحقاق به آنها ببخشد. تا دعوت آن بزرگوار را اجابت كنند و همراه وی به پیكار با دشمن برخیزند. گویا امام (ع) علت تخلف و عدم ا

طاعت برخی آنان را طمع و دلبستگی به مال دنیا و بخشش فزونتر بدون استحقاق تشخیص داده بود. چنان كه معاویه نسبت به اطرافیانش چنین می كرد. حضرت این بیان را در اشاره به همین انتظار بیجای آنان فرمود و زشتی این عمل را گوشزد كرده كه این طمعی است در غیر مسیر حق و خداوند به حقیقت امر آگاه است و بس.


صفحه 105.